حریم مان



در وصف حال آکوآی حقیر باید بگویم حس برزخی دارم. نه حالم بهشت است نه جهنم. نه خوشحالم طوری که از ته دل بخندم نه آن قدر غمگینم که اشک بریزم. نه آن قدر انگیزه دارم که بخواهم تا انتهایش را جر بدهم نه آن قدر بی انگیزه ام که دست از زندگی بکشم -منظور زندگی کردن است نه زنده بودن- نه گذشته برایم عذاب آور است نه از آن لذت می برم.

این وسط گیر کرده ام. یک پایم در بهشت با تو بودن است و دیگر پایم در جهنم بدون تو. انگار بعد از ظهر خوابیده باشم و وقتی بیدار می شوم غروب شده و هیچ کس در خانه نیست. انگار رفته باشم فرودگاه برای پرواز آخر. انگار همچنان مدرسه می روم و صبح زود وقتی دیرم شده با عجله حاضر شدم و از خانه بیرون آمدم و با چشمانم دیدم که سرویس مدرسه رفته و من از آن جا مانده ام. انگار سردرد گرفته ام و آخرین قرص ژلوفن در کشو فاسد شده است. انگار از بیرون آمده باشی و مادرت خانه نباشد. انگار که "او" بدون خداحافظی رفته باشد.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ستاره طلایی :) ارتش سایبری جمهوری اسلامی ایران جدیدترین سایت دانلود کتب خارجی 1554360 f89 ال سولز اونیو سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق - پروژه اطلاعات جامع تکنولوژی و موبایل پادگان چهل دختر.تیپ 258 تکاور شهید مصطفی پژوهنده نزاجا-پادگان 02 aamirhosein